یازار: احمد رنجبرى حیدرباغی
a.r.heydarbaqi@gmail.com
* این مقاله پیشتر در هفته نامه اولدوز (سال پنجم، ش 292، در تاریخ: 22/10/1387) به چاپ رسیده است.
در این مقاله برآنیم چند نوحهی معروف ترکی را بررسی کرده، به برخی از نکات اشارهای هر چند کوتاه داشته باشیم.
یک. اولین نوحه سرودهی «صراف تبریزی» است. صراف یکى از چهرههاى نامدار مرثیهی آذربایجان است. قصیدهها، غزلها و نوحههاى صراف، مبیّن استعداد شگرف و فضل و دانش اوست. وى به سال 1271 قمرى در تبریز چشم به جهان گشود و در سال 1325 از دنیا رفت.
نوحهاى که در زیر مىآید، زبان حال حضرت فاطمهی زهرا سلاماللهعلیها خطاب به فرزندش اباعبدالله الحسین (علیهالسلام) است. این نوحه مصائب تنور خولى را بازگو میکند:
اى نور عینیم! منزل مبارک
بیکس حسینیم! منزل مبارک
چوخ اشک چشمین بنزتمه سیله
یاندیم منى گل، یاندیرما بئیله
دور بیر آناوا خوش گلدین ائیله
اى نور عینیم، منزل مبارک
دیندیر منى، من زهرا آنانم
بو دینمهمکدن چوخ بدگمانم
سن خانهصاحب، من میهمانم
اى نور عینم منزل مبارک
(اى نور چشمانم! منزل مبارک / ای حسین بیکسم، منزل مبارک؛ اشک چشمانت را مانند سیل فرومَریز / سوختم از درد، بیا دیگر مسوزانم؛ برخیز و به مادرت خوش آمد بگو / اى نور چشمانم! منزل مبارک؛ با من سخن بگو، من مادرت زهرا هستم / به خاطر سخن نگفتنت نگرانم؛ تو صاحب خانهاى و من میهمانم / اى نور چشمانم! منزل مبارک)
شاعر در این ابیات، عواطف میان مادر و فرزند را در نهایت غمانگیزى و پر از احساس، با بهرهگیری از فرهنگ عامه، به شکل زیبایى به نظم کشیده است. مادر به منزل تازهی پسر آمده تا به او «مبارک باد» بگوید. در چنین مواقعی، وظیفهی فرزند استقبال و خوشآمدگویی است، اما فرزند را یاراى برخاستن و استقبال از مادر نیست.
*
باشیندی مشکات، آیات نوره
مطبخسرانى دؤندردى طوره
خولى اوتانمیب، قویموش تنوره
اى نور عینیم! منزل مبارک
لازمدی یاتسین بولبول گول اوسته
تا سایه سالسین گول بولبول اوسته
دور سینهمه گَل، یاتما کول اوسته
اى نور عینم! منزل مبارک
(پسرم! سرت روشناییبخش آیات سورهی نور است / به همین خاطر تنور را مبدل به کوه طور کرده است؛ با این همه، خولى شرم نکرد و سرت را در تنور گذاشت / اى نور چشمانم! منزل مبارک؛ رسم است بلبل روى گل مینشیند / تا گل به رویش سایه افکند؛ اینک به آغوشم بیا و خاکستر تنور را، مسکن خود مکن/ اى نور چشمانم! منزل مبارک)
صراف در نوحههایش از بازگو کردن ویژگیها و فضایل اهلبیت (علیهمالسلام) نیز غافل نمىماند. او در بیت اول، امام را روشناییبخش آیات قرآن میداند و در حقیقت برترى قرآن ناطق را بر قرآن صامت بیان مىکند. در بیت سوم و چهارم، از طبیعت ـ که در ادبیات آذربایجان بویژه در «بایاتى»ها و «اوخشاما»ها به وفور بدان اشاره مىشود ـ بهره جسته است. در بیت چهارم میگوید که فقط آغوش مادر سزاوار جای گرفتن، جگرگوشهی مادر است، نه خاکستر تنور.
*
کسمیشدیم ایندى قان ایچره یانین
خشک ائیلهییردیم زلفیمله قانین
ناگه یئتیشدى اؤز ساربانین
اى نور عینم! منزل مبارک...
(کنار بدنِ غرق در خونت بودم / و با زلفانم، خون از رخت پاک مىکردم؛ ناگهان ساربان کاروانت از راه رسید / اى نور چشمانم! منزل مبارک)
شاعر در اینجا پردهی دیگرى از این مصیبت بزرگ را به تصویر مىکشد. پیکر غرق در خون و مادر دلخون و ساربان بىشرم و حیا و تداعى ماجراى انگشتری و انگشت بریده.
***
دو. نوحهای که در پی میآید از میان نوحههای تاجالشعراء «یحیوی اردبیلی» (1280ـ 1358 ش)، از شاعران بزرگ مرثیهی ترکی انتخاب شده است. یحیوی، استاد تصویرپردازی است. تصویرپردازیهای او چنان زیباست که هر خوانندهای را مسحور خود میکند.
نوحه از زبان حضرت زینب (سلاماللهعلیها) خطاب به تن مجروح اباعبدالله (علیهالسلام) است.
*
یارالارین آخار قانى
ائدر گولنار میدانى
باجین قوربان باشین هانى؟
حسینیم واى، حسینیم واى
خون از زخمهایت جارى است / و میدان را گلرنگ نموده است؛ خواهرت فدایت شود، سرت کجاست؟ / واى حسینم، واى حسینم)
*
سینهن اوسته یاران چوخدور
تمامى نیزه و اوخدور
اؤپم بوسه یئرى یوخدور
حسینیم واى، حسینیم واى
(حسین جان! سینهات پر از زخم است / تمامی زخمهاى تیر و نیزه است؛ از این رو جایى براى بوسه در بدنت نیست / واى حسینم، واى حسینم)
*
سوسوز الده اؤلن قارداش
یارالى جان وئرن قارداش
هانى اول پیرهن قارداش
حسینیم واى، حسینیم واى...
(اى برادری که با لب تشنه جان دادی/ ای برادری که با تن زخمی جان دادی؛ برادرم! کجاست آن پیراهنت / واى حسینم، واى حسینم)
*
گرک قان آغلاسین زینب
جهانى داغلاسین زینب
سنه یاس ساخلاسین زینب
حسینیم واى، حسینیم واى...
(زینب باید خون بگرید / و جهان را با سوز آهش بسوزاند؛ و برایت عزا به پا دارد / واى حسینم، واى حسینم)
*
بولود تک دولماییم، نئیلیم
پریشان اولماییم، نئیلیم
آچیب باش، یولماییم، نئیلیم
حسینیم واى، حسینیم واى
(اگر مانند ابر، بارانی نشوم، چه کنم؟ / اگر پریشان نشوم، چه کنم؛ چرا گیسوانم را پریشان نکُنم و موی نکَنم / واى حسینم، واى حسینم)
***
سه. نوحهی زیر، درد دل دردانهی سه سالهی امام، حضرت رقیه (سلاماللهعلیها) در خرابه با حضرت زینب و نیز دیدن سر مبارک امام است. این نوحه سرودهی مرحوم استاد «رحیم منزوی اردبیلی» است. مرحوم منزوی دین بزرگی بر گردن شاعران و مداحان ترکزبان دارد. کمتر مداحی است که بارها از شعرهای این شاعر دلسوخته استفاده نکرده باشد. اشعار منزوی روان، بیتکلف و در عین حال پرمعنا و سوزناک است:
اى عمه! منیم کاش ائله امکانیم اولئیدى
سینهمده بو باش بیر گئجه مهمانیم اولئیدى
اى کاش بونون ذکرینى بیر آن ائشیدئیدیم
بو قانلى دوداقدان گئنه قرآن ائشیدئیدیم
هر دم بابا جانیم چاغیریب، جان ائشیدئیدیم
قوربان بابامین جان سسینه جانیم اولئیدى
(اى عمه! کاش چنین امکانی برایم مهیا بود / که این سر، یک شب مهمان من بود؛ اى کاش حتی برای یک لحظه ذکر لب این سر را میشنیدم / و دوباره از این لب خونآلود، آوای قرآن را مىشنیدم؛ و پیوسته «بابا جانم» صدایش مىکردم و جان گفتن او را مىشنیدم / آنگاه این جان من فداى صداى جان گفتنش مىشد)
*
اوّلده گرک باوریمى محکم ائدئیدیم
پیشوازه قاچیب گؤزلریمى پُرنم ائدئیدیم
گؤزیاشلاریمى جمع ائلهییب مرهم ائدئیدیم
الده یارالى لبلره درمانیم اولئیدى
(براى این که او را مهمان کنم، باید ابتدا عزمم را جزم میکردم / و چشمانم را به پیشواز وى پراشک مىنمودم؛ سپس اشک چشمم را جمع کرده، مرهمى فراهم میکردم / تا در دستانم برای لبهاى زخمدیده درمانی داشته باشم)
*
بیلسئیدیم اگر، اشکیمى یوللاره سپردیم
گلسئیدى آیاغیله آیاق ردّین اؤپردیم
فرشیم یوخودو زولفومو توپراغه دؤشردیم
ویرانه ائویم لایق مهمانیم اولئیدى
(اگر از خبر آمدن نگارم آگاه مىشدم، اشکم را به راهش میپاشیدم / اگر میآمد، ردّ پاهایش را مىبوسیدم؛ اگر فرشی نداشتم، زلفم را بر روی خاک میگستردم / کاش خانهی ویرانم لایق مهمانم بود)
منزوی در این ابیات بهخوبی توانسته است آداب و رسوم مهمانداری را از زبان دختری سه ساله که شدیداً مشتاق دیدار پدر است، بازگو کند.
*
دوتدو بو گئجه اوّل شبدن منى غفلت
گؤى اهلینى دعوت ائلهیم اولمادى فرصت
دوتسئیدیم عزا من بو باشین شأنینه نسبت
جبریل گرک بو گئجه دربانیم اولئیدى
(از آغازین لحظههاى شب غافلگیر شدم / این بود که براى دعوت آسمانیان فرصتی میسر نشد؛ اگر مىتوانستم مجلسی در شأن این سر برگزار کنم / باید امشب جبرئیل دربان من مىشد)
شاعر چه زیبا در این بیت به فضایل ابیعبدالله و امامان بزرگوار اشاره میکند. آری، آسمانیان پابوس و دربان اهلبیت بودند. به فرمودهی امام سجاد (علیهالسلام) فرشتگان در خانهی امامت رفت و آمد دارند و پا به فرش خانهشان میگذارند... .
منابع
1. بحار الانوار، علامه مجلسی، چاپ دوم: بیروت، لبنان، موسسة الوفاء، 1403ق.
2. دیوان صراف، بکوشش مصطفی قلیزاده، چاپ اول: تبریز، انتشارات فخر آذر، رقعی، 1385.
3. صراف سخن (مجموعه مقالات بزرگداشت یکصدمین سال وفات صراف).
4. صد منظره، رحیم منزوی، چاپ دوم: اردبیل، نشر فائزون، 320ص، جیبی، 1373.
5. آخرین یادگار یحیوی، عباسقلی یحیوی.
نوشته شده توسط : احمد رنجبری حیدرباغی - تاریخ : شنبه 87/11/26 ساعت 10:56 ع
مطلب بعدی :
حاج علمدار ماهر شاعر برجسته آذربایجان درگذشت